محل تبلیغات شما
صدای بی رمقی را میشنوم که بی وقفه داد میزند "تو کجایی؟". انعکاسش هر لحظه بیشتر و بیشتر بر روانم می کوید. من کجا هستم؟ هر چه نگاه می کنم، اتاقم برایم آشنا نیست. حسی که برایم نا آشناست دلم را غلغلک میدهد. عجیب تر از این نبوده فضایی که عمری را در آن سپری کردم برایم جدید به نظر برسد. ابر افکارم پر از خالی می شود. خیره به جامدادی روی میزم با چهره ای خمار به این فکر میکنم که همین اکنون چه باید بکنم؟ نا خودآگاه بدون تغییر حالت چهره ام پاکت سیگار را باز میکنم، نخی

153. آمریکا سرزمین فرصت ها؟

152. و چه کودک گشته ام

151. پیچیده اما آسان

برایم ,بی ,نا ,چهره ,میکنم ,فکر ,جامدادی روی ,روی میزم ,به جامدادی ,خیره به ,شود خیره

مشخصات

تبلیغات

محل تبلیغات شما

آخرین ارسال ها

برترین جستجو ها

آخرین جستجو ها